یکی از بزرگترین رازهایی که فلاسفه و دانشمندان با آن مواجه بوده اند، پدیده می باشد. آیا مغز ( به عنوان ارگانی از بدن) ذهن را ایجاد میکند و یا ذهن پدیده ای کاملا جداست؟ رنه دکارت فیلسوف معروف فرانسوی قرن ۱۷ ، به دوگانگی و یا جدایی مغز و ذهن معتقد بود، و ذهن را یک پدیده متافیزیکی میدانست . اندیشه دکارت تا قرن ۱۹ پایدار ماند. اما با کشف قوانین فیزیکی ترمودینامیک، و اصل بقای ماده و انرژی، و اینکه انرژی پایاست، نه به وجود می آید و نه از بین میرود ِنظریه دکارت مورد تردید قرار گرفت. بر اساس علم فیزیک، هیچ پدیده متافیزیکی برای تغییر تعادل انرژی در مغز، و ایجاد حرکت در بدن، قابل تصور نیست و منشا انرژی، باید در درون مغز باشد. به همین جهت، روانشناسان و عصب پژوهان، از اواخر قرن ۱۹، در پی گشودن این راز هستند که مغز چگونه ذهن را ایجاد میکند.
در دو دهه اخیر با به کارگیری روشهای جدید عکسبرداری مغز و مخصوصا «ام آر آی»،عصب پژوهان هر چه بیشتر به جزییات عملکرد مغز پی برده اند و هر روزه در خبرها عکسهای رنگین تصویر نگاری مغز و عملکردهای قسمتهای مختلف مغز دیده میشود. به طور مثال، لوب گیجگاهی مغز که بالای گوش قرار گرفته، ناحیه مسئول حافظه است، لوب پس سری در پشت سر مسئول بینایی است. اما سوال اصلی این است که چگونه این مناطق با هم ارتباط برقرار کرده و « ذهن فردی ما» را ایجاد میکنند.
مغز انسان دارای صد میلیارد سلول عصبی (نورون) هست که تنه این سلولها عمدتا در قشر مغز بوده(قسمت خاکستری مغز)و زائده این نورونها که از تنه جدا شده، پیامها را به مناطق مختلف بدن میفرستند ( قسمت سفید مغز که در زیر قشر است).
در دو دهه اخیر مشخص شده که نورونهای قشر مغز شبکه های مختلفی ایجاد کرده اند که هر کدام مسئولیت خاصی را دارند. شبکه های مغزی همانند شبکه های اتوبوسرانی، راه آهن، و راههای آبی کشتیرانی که ما در زندگی روزانه با آنها برخورد داریم، هستند.
پژوهش شبکه های مغزی شاخه جدیدی از عصب پژوهی است که به آن «نوروساینس شبکه ها» گفته میشود. تیمی از این پژوهشگران در دانشگاه پنسلوانیا به رهبری دکتر دانیله باستDanielle Bassett و مکس بارتولرو Max Bartolero ، با استفاده از یک مدل نقشه برداری ریاضی Graph theory توانسته الگوی ارتباطات شبکه های مغزی را نمودار سازی کند. بر اساس این پژوهش، چند سلول مغزی (نورونها) در کنار یکدیگر در قشر مغز همکاری میکنند. این گروه کوچک « گره ویا نود Node» نامیده میشود. این نودهها، با نودهای کناری در ارتباط هستند و همه نودها در یک منطقه قشری به یک «قطب یا هاب Hub» محلی در تماسند. گردهمایی چند نود (گره) و هاب (قطب)، یک ماژول Module را تشکیل میدهد ( کامپیوترهای امروزی هم دارای ماژول هستند مثلا کارتهای تولید تصویر و یا صدا و یا ارتباط با هارد دیسک با هم ارتباط دارند ولی به طور جداگانه میتوان آنها را تعویض کرد).
این ماژولها به طور دائم و بر اساس نیاز مغز در ارتباط با یکدیگر هستند. گروه خانم دکتر باست Bassett، سیصد نود (گره )را در قشر مغز توصیف کرده که با قطبها (هابهای) ارتباطیشان، هفت ماژول را تشکیل میدهند. این ماژولها عبارتند از:
۱- بینایی visual
۲- توجه Attention
۳- کنترل قشر پیشانی- آهیانه ای
Frontoparietal Control
۴- حرکات بدن Somatic Motor
۵- ویژگی خاص Salience
۶- پیش فرضی Default mode
۷- لیمبیک (ناحیه قدیمی مغز برای عواطف) Limbic
مغز و ذهن
برای درک اینکه شبکه ها و ماژولها چگونه ایجاد «فکر» میکنند، میتوان آنرا شبیه یک ارکستر بزرگ دانست که در حال اجرای یک سنفونی است. اگر هر نوازنده را یک سلول عصبی (نورون) فرض کنیم، تمام نوازنده های ویلون یک نود (گره) محسوب میشوند. این نود باید با نود دیگر ، مثلا تمام نوازنده های ترومپت، هماهنگ باشند و تمامی اینها در یک قسمت ارکستر (ماژول) باید با قسمت دیگر ارکستر ،هماهنگ باشند و رهبر ارکستر نقش قطب ارتباطی( هاب) را به عهده دارد.
در مغز، ارتباط و هماهنگی ماژولهای مغز، همانند یک ارکستر ، «ارتباط عملکردی functional connectivity» نامیده میشود. باید توجه داشت که تمام ماژولهای مغز به طور دائم فعال هستند و بر حسب نیاز فقط یک یا چند تای آنها فعالیتشان را افزایش میدهند.
گروه دکتر باست پژوهشی بر روی بیش از ده هزار «ارتباط عملکردی functional connectivity» در ۸۳ فرد نرمال انجام دادند. این پژوهش نشان داد که اگر چه ماژولها در مغز به هم وابستگی ندارند ولی همانند یک ارکستر با یکدیگر همکاری دارند مثلا هنگام دیدن یک فیلم، ماژول بینایی بدون ماژول «توجه» و درک عواطف بازیگران فیلم (ماژول لیبمبیک) ، قادر به درک فیلم نیست.
یکی از مهمترین ماژولها در مغز انسان، ماژول فرونتو پاریتال ( پیشانی-آهیانه ای) است که ارتباط وسیعی با لوبهای مغزی دارد. این ماژول در فرگشت، بیشترین رشد را در انسان داشته و در عملکردهای اجرایی executive function که شامل تصمیم گیری، حافظه کوتاه مدت و کنترلهای شناختی میشود، نقش مهمی دارد.
ماژول مهم دیگر ، Salience و یا توجه ویژه است که به تحریکات جدید (که قبلا با آن مواجه نشده بودیم) پاسخ میدهد.
ماژول بسیار مهم دیگر، ماژول default mode و یا حالت پیش فرضی است. این ماژول مسئول تفکرات درونی، یادگیری، یادآوری خاطره ها، تاثر پذیری از افکار دیگران و حتی قماربازی است. اختلال این ماژول، همانند اختلال یک فرودگاه مرکزی در یک کشور است که میتواند تمام ارتباطات هوایی را مختل کند.